فصل در مفاسد عجب است‏
بدان که عجب خودش بنفسه از مهلکات و موبقات است و ایمان و اعمال‏ انسان را به باد فنا مى‏دهد و فاسد مى‏کند. چنانچه راوى سؤال مى‏کند در این حدیث شریف از عجبى که فاسد مى‏کند عمل را. امام، علیه السلام، یک درجه آن را عجب در ایمان قرار داده است. و در حدیث سابق شنیدى که عجب از گناه شدیدتر است در درگاه حق تعالى، و از آن جهت مؤمن را مبتلاى به گناه مى‏فرماید تا ایمن شود از عجب. و رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، آن را یکى از مهلکات قرار داده [1]. و در امالى صدوق سند به امیر المؤمنین، علیه السلام، رساند که فرموده است: من دخله العجب هلک 1». یعنى کسى که راه یابد در او عجب، هلاک شود.» و صورت این سرور در برزخ و ما بعد الموت وحشت و هولناکى سخت است که هیچ وحشتى شبیه آن نیست. بسا باشد اشاره به آن باشد فرمایش رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله و سلم، در وصیتش به امیر المؤمنین، علیه السلام،: و لا وحدة أوحش من العجب. [2] یعنى هیچ تنهایى ترسناکتر نیست از عجب.»
موسى بن عمران، على نبیّنا و آله و علیه السلام، از شیطان پرسید: خبر ده مرا به گناهى که اولاد آدم وقتى مرتکب شود آن را بر او راه‏یابى و تسلط پیدا کنى.»
گفت: وقتى عجب کند بر نفس خود و بزرگ شمارد عملش را و کوچک شود در چشمش گناه او.» [3]
خداوند تعالى به داود، علیه السلام، مى‏فرماید: اى داود، بشارت ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را.» عرض کرد: چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم این‏ها را؟» فرمود: بشارت ده گناهکاران را که همانا من قبول مى‏کنم توبه را و مى‏گذرم از گناه، و بترسان صدیقان را که عجب نکنند به اعمال خودشان، زیرا که همانا نیست بنده‏اى که من به پا دارم از براى حساب مگر آنکه هلاک شود. 2»» پناه مى‏برم به خداى تعالى از مناقشه در حساب که صدیقین و بزرگتر از آنها را هلاک مى‏کند.
شیخ صدوق 3» در خصال سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند که فرمود: شیطان گوید: اگر در سه چیز چیره گردم به پسر آدم باکى ندارم از هر چه بکند، زیرا که آنها قبول نشود از او: وقتى که بسیار شمارد عمل خود را، و فراموش کند گناه خود را، و راه یابد در او عجب. [4]»
علاوه بر مفاسدى که از عجب شنیدى، او شجره خبیثه‏اى است که بار او بسیارى از کبائر و موبقات است، و در دل که ریشه کرد کار انسان را به کفر و شرک و بالاتر از آنها منجر مى‏کند.
یکى از مفاسد آن کوچک شمردن معاصى است. بلکه انسان معجب در صدد اصلاح نفس خویش بر نمى‏آید و خود را پاک و پاکیزه پندارد و هیچ گاه در فکر نمى‏افتد که خود را از لوث معاصى پاک کند. پرده عجب و حجاب غلیظ خود پسندى مانع شود از آنکه بدیهاى خود را ببیند. و این مصیبتى است که انسان را از جمیع کمالات باز دارد و به انواع نواقص مبتلا کند و کار انسان را منجر کند به هلاک ابد و اطباء نفوس را عاجز کند از علاج.
و دیگر آنکه اعتماد بر نفس و بر اعمال خود کند. و این سبب شود که انسان جاهل بیچاره خود را از حق تعالى مستغنى داند و توجه به فضل حق تعالى نکند، و حق تعالى را مم داند به عقل کوچک خود به اینکه او را اجر و ثواب دهد. و گمان کند که اگر با عدل هم با او رفتار شود مستحق ثواب است. پس از این ذکرى از این مطلب مى‏شود، ان شاء اللّه. 1»
و از مفاسد دیگرش آنکه به بندگان خدا با نظر حقارت بنگرد و اعمال مردم را ناچیز شمارد، گرچه از اعمال خودش بهتر باشد. و این نیز یکى از طرق هلاک انسان و خار طریق اوست.
و از مفاسد دیگر آنکه انسان را به ریا وادار کند. زیرا که انسان نوعا اگر اعمالش را ناچیز شمارد و اخلاقش را فاسد داند و ایمانش را قابل نشمارد و معجب نباشد به ذات و صفات و اعمال خویش، بلکه خود و همه چیز خود را زشت و پلید داند، آنها را در معرض نمایش بر نیاورد و خودنمایى نکند: متاع فاسد زشت را به بازار مکاره نبرند. ولى چون خود را کامل دید و اعمال را قابل، در صدد جلوه برآید و خود فروش گردد.
در حدیث دوم مفاسد ریا گذشت، باید آنها را مفاسد عجب هم دانست. و مفسده دیگر آنکه این رذیله موجب رذیله مهلکه کبر» گردد و به مصیبت تکبر انسان را مبتلا کند. (ان شاء اللّه پس از این یادى از آن مى‏شود.) و مفاسد دیگر نیز از خود او بیواسطه یا به وسایط بروز کند، که شرحش موجب تطویل است.
پس، شخص معجب بداند که این رذیله تخم رذایل دیگر است، و منشأ امورى است که هر یک براى هلاک ابدى و خلود در عذاب خود سببى مستقل است. و اگر این مفاسد را درست فهمید و با دقت ملاحظه کرد، و رجوع به اخبار و آثار وارده از رسول اکرم و اهل بیت آن سرور، صلوات اللّه علیهم اجمعین، کرد، البته بر خود لازم مى‏داند که در صدد اصلاح نفس بر آید و خود را از این رذیله پاک و ریشه آن را از باطن نفس براندازد که مبادا خداى نخواسته با این صفت زشت به عالم دیگر منتقل شود. یک وقت که چشم دنیایى ملکى بسته شد و سلطان برزخ و قیامت طلوع کرد، ببیند حال اهل معاصى کبیره از او بهتر است: آنها را خداوند مستغرق بحار رحمت خود فرموده به واسطه ندامتى که داشتند یا اعتمادى که به فضل حق تعالى داشتند، و این بیچاره چون خود را مستقل دیده بود و در باطن ذاتش از فضل حق بى نیاز شمرده بود، خداى تعالى در حساب او نیز مناقشه فرمود و او را چنانکه خود او مى‏خواست در تحت میزان عدل درآورده و به خود او بفهماند که هیچ عبادتى براى حق نکرده و تمام عباداتش بعد از ساحت حق آورده، اعمال و ایمانش باطل و ناچیز است، سهل است، خود آنها موجب هلاکت و تخم عذاب الیم و مایه خلود در جحیم است. خدا نکند که خداى تعالى با کسى با عدلش رفتار کند، که اگر همچو ورقى پیش آید احدى از اوّلین و آخرین راه نجاتى ندارند. ائمه هدى، علیهم السلام، و انبیاء عظام در مناجات خود تمناى فضل را داشته‏اند و از عدل و مناقشه در حساب خوفناک بودند. [1] مناجات خاصان درگاه حق و ائمه معصومین، صلوات اللّه علیهم، مشحون به اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت است. [2] جایى که افضل موجودات و ممکن اقرب اعلان ما عرفناک حقّ معرفتک، و ما عبدناک حقّ عبادتک [3] دهد حال سایر مردم چه خواهد بود؟
آرى، آنها عارف‏اند به عظمت حقّ تعالى و نسبت ممکن به واجب را مى‏دانند. آنها مى‏دانند که اگر تمام عمر دنیا را به عبادت و اطاعت و تحمید و تسبیح بگذرانند، شکر نعمت حق نکرده‏اند تا چه رسد به آنکه حق ثناى ذات و صفات را به جا آورده باشند. آنها مى‏دانند که هیچ موجودى از خود چیزى ندارد- حیات و قدرت، علم و قوّت [و] سایر کمالات، ظل کمال اوست، و ممکن، فقیر، بلکه فقر محض و مستظل است نه مستقل. ممکن از خود چه کمالى دارد تا کمال فروشى کند؟ چه قدرتى دارد تا عمل فروشى نماید؟ آنها عرفاء باللّه هستند و عرفاء به جمال و جلال حق‏اند. آنها از روى شهود و عیان نقص و عجز خود و کمال واجب را مشاهده کردند، ما بیچاره‏ها هستیم که حجاب جهل و نادانى و غفلت و خود پسندى و پرده معاصى قلب و قالب چنان چشم و گوش و عقل و هوش و سایر مدارکمان را گرفته است که در مقابل سلطنت قاهره حق عرض اندام مى‏کنیم و براى خود استقلال و شیئیّت قایلیم.
اى بیچاره ممکن بیخبر از خود و نسبت خود با خالق، اى بدبخت ممکن غافل‏ از وظیفه خود با مالک الملوک. این جهل و نادانى است که اسباب این همه بدبختیها شده و ما را مبتلاى به این همه ظلمتها و کدورتها کرده. خرابى کار از سر منشأ است و آلودگى آب از سرچشمه. چشم معارف ما کور است و دل ما مرده است، و این موجب همه مصیبت‏هاست، و درصدد اصلاح هم نیستیم.
خداوندا، تو به ما توفیق عنایت کن. تو ما را به وظایف خود آشنا کن. تو از انوار معارف خود که قلوب عرفا و اولیا را لبریز کردى یک نصیبى به ما عنایت فرما. تو احاطه قدرت و سلطنت خود را به ما نشان ده و نواقص ما را به ما بنما. تو معنى الحمد للّه ربّ العالمین را به ما بیچاره‏هاى غافل، که همه محامد را به خلق نسبت مى‏دهیم، بفهمان. تو قلوب ما را آشنا کن به اینکه هیچ محمده‏اى از مخلوق نیست. تو حقیقت ما أصابک من حسنة فمن اللّه و ما أصابک من سیّئة فمن نفسک. [1] را به ما بنما. تو کلمه مبارکه توحید را به قلوب قاسیه مکدره ما وارد کن.
ما اهل حجاب و ظلمتیم و اهل شرک و نفاق، ما خودخواه و خود پسندیم، تو حب نفس و حب دنیا را از دل ما بیرون کن. تو ما را خداخواه و خدا پرست کن. إنّک على کلّ شی‏ء قدیر. 1»

 

 

__________________________________________________
 [1] قال رسول اللّه (ص): ثلاث مهلکات: شحّ مطاع، و هوى متّبع، و اعجاب المرء بنفسه. و هو محبط للعمل، و هو داعیة المقت من اللّه سبحانه. (سه چیز کشنده‏اند: بخلى که فرمانبرى شود، هوسى که پیروى گردد، شیفتگى مرد به خودش. و این کارهاى نیک را تباه مى‏کند. و خشم خداوند سبحان را بر مى‏انگیزد.»
بحار الانوار، ج 69، ص 321، کتاب ایمان و کفر»، باب 117، حدیث 37.
 [2] پیامبر (ص) به على (ع) فرمود: لا مال اعود من العقل. و لا وحدة أوحش من العجب (هیچ مالى سودمندتر از خرد نیست، و هیچ تنهایى هراسناکتر از خود پسندى نیست.) وسائل الشیعة، ج 1، ص 77، کتاب طهارت»، ابواب مقدمه عبادات» باب 23، حدیث 14.
 [3] فقال موسى: فأخبرنی بالذّنب الّذى إذا اذنبه ابن آدم استحوذت علیه؟ قال: إذا اعجبته نفسه و استکثر عمله و صغر فی عینه ذنبه . اصول کافى، ج 2، ص 314، کتاب ایمان و کفر»، باب عجب»، حدیث 8.
 [4] عن أبی عبد اللّه (ع) قال: قال ابلیس- لعنة اللّه علیه- لجنوده: اذا استمکنت من ابن آدم فی ثلاث لم أبال ما عمل فانّه غیر مقبول منه: إذا استکثر عمله، و نسى ذنبه و دخله العجب. خصال، ص 112، باب 3، حدیث 86.

__________________________________________________
 [1] چنانچه امام سجاد (ع) در دعاى أبو حمزه ثمالى مى‏فرماید: لست أتکل فی النّجاة من عقابک على أعمالنا بل بفضلک علینا لأنّک أهل التّقوى و المغفرة. چنین نیست که من براى رهایى از کیفر تو بر کارهاى خود تکیه کنم بلکه تکیه من به فضل تو بر ماست زیرا تو سزاوار تقوى و بخشش هستى.
 [2] امام سجاد (ع) مى‏فرماید: و لا یبلغ مبلغا من طاعتک و إن اجتهد إلاّ کان مقصّرا دون استحقاقک بفضلک فأشکر عبادک عاجز عن شکرک و أعبد هم مقصّر عن طاعتک. هر چند کوشش کند به درجه‏اى از طاعت تو دست پیدا نمى‏کند مگر آنکه در برابر استحقاق تو به علّت فضلت مقصّر باشد. پس شاکرترین بندگانت از شکر تو عاجز است و عابدترین ایشان در اطاعت تو کوتاه است. صحیفه سجّادیه، دعاى 37. و مناجات عارفین از مناجاتهاى خمس عشرة امام سجّاد (ع).
 [3] تو را آن گونه که باید نشناختیم، و آن گونه که شاید نپرستیدیم.» مرآة العقول ج 8 ص 146 کتاب الایمان و الکفر، باب الشکر» حدیث 8.

أنبیاء - تفاوت مقام انبیاء با یکدیگر

خاتم الانبیاء - مباحث مرتبط با لقب خاتم الانبیاء برای پیامبر اکرم

مطالب مرتبط با «اسلام» و «ایمان»

تو ,حق ,عجب ,کند ,اللّه ,انسان ,را به ,خود را ,است و ,را از ,انسان را ,علیه السلام، رساند

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

احکام وبلاگ شخصی امیر علی نیا آزمون آنلاین آرایش پیرایش زنانه حسین عزیزی انجام پروژه مدل سازی و رندرینگ - تری دی مکس - وی ری (3DSMAX & V-RAY) همه با هم حکمت کهن عاشق خدا عمومی ماشین های روز دنیا - جدیدترین اتوموبیل ها