سورة البقرة
 [سوره البقرة (2): آیات 1 تا 2]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
الم (1) ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ (2)
 (این کتاب در آن شکى نیست و راهنماى پرهیزگاران است) درباره حروف مقطّعه قرآن مانند الم، الر، المص، حم و امثال اینها اقوال مفسّرین از عامّه و خاصّه مختلف است که بعضى از آنها تفسیر برأى و استنباط و اجتهاد و تخمین است و برخى مستندش اخبارى است که سندش ضعیف و یا اعتبارش ثابت نیست و پاره از آنها مستندش اخبارى است که با قواعد مسلّمه که در دست است سازش ندارد، و بالجمله قدر مسلّم اینست که این حروف از معناى حرفى خارج است ولى مراد حق تبارک و تعالى معلوم نیست و جز خدا و راسخین در علم کسى از آن آگاه نمیباشد سرّ من اسرار اللَّه استاثره اللَّه بعلمه» ولى براى حروف تهجّى در اخبار معانى ذکر شده که به بعضى از آنها اشاره مینمائیم: شیخ صدوق علیه الرحمه در کتاب توحید از حضرت رضا علیه السّلام مسندا نقل کرده که فرمود  انّ اول ما خلق اللَّه عز و جل لیعرف به خلقه الکتاب (الکتابة)
حروف المعجم، و انّ الرجل اذا ضرب على رأسه بعصى فزعم انّه لا یفصح ببعض الکلام فالحکم فیه ان یعرض علیه حروف المعجم ثمّ تعطى الدیة بقدر ما لا یفصح منها، و لقد حدّثنى ابى عن ابیه عن جدّه عن امیر المؤمنین علیه السّلام فى ا ب ت ث، الالف آلاء اللَّه و الباء بهجة اللَّه و التاء تمام الامر بقائم آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و الثاء ثواب للمؤمنین على اعمالهم الصالحة الجنّة»، ج ح خ فالجیم جمال اللَّه و الحاء حلم اللَّه عن المذنبین و الخاء خمول ذکر المعاصى عند اللَّه عزّ و جل و خبیر، د ذ فالدال دین اللَّه الّذى ارتضاه لعباده و الذال من ذى الجلال و الاکرام، ر ز فالراء من الرؤف الرحیم و ااء زال القیمة، س ش فالسین سناء اللَّه و الشین ما شاء اللَّه و اراد ما اراد و ما تشائون الا ما یشاء اللَّه، ص ض فالصاد من صادق الوعد فى حمل الناس على الصراط و حبس الظالمین عند المرصاد و الضاد ضلّ من خالف محمّدا و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم، ط ظ فالطاء طوبى للمؤمنین و الظاء ظنّ المؤمنین باللّه خیرا و ظنّ الکافرین شرّا، ع غ فالعین من العالم و الغین من الغنىّ الّذى لا یجوز علیه الحاجة على الاطلاق، ف ق، فالفاء فالق الحبّ و النوى و فوج من افواج النار و القاف قرآن على اللَّه جمعه و قرآنه، ک ل فالکاف من الکافى و اللام لغو الکافرین فى افترائهم على اللَّه الکذب، م ن فالمیم ملک یوم الدین لا مالک غیره و یقول عزّ و جل لمن الملک الیوم ثم تنطق ارواح انبیائه و رسله و حججه فیقولون للَّه الواحد القهّار فیقول جل جلاله الیوم تجزى کل نفس بما کسبت لا ظلم الیوم ان اللَّه سریع الحساب و النون نور اللَّه للمؤمنین و نکاله بالکافرین، و ه فالواو ویل لمن عصى اللَّه من عذاب یوم عظیم و الهاء هان على اللَّه من عصاه، لاى فلام الف لا اله الا اللَّه و هى کلمة الاخلاص ما من عبد قالها مخلصا الا وجبت له الجنّة و الیاء ید اللَّه فوق خلقه باسطة الرزق سبحانه و تعالى عمّا یشر الحدیث»
 (بدرستى که اول چیزى که خداوند بیافرید تا آفریدگان بواسطه آن کتاب نوشتن را بشناسند حروف معجم بود، و هر گاه عصائى بر سر مردى زده شود پس گمان برد که‏ بعض کلمات را نتواند بیان کند حکمش این است که حروف معجم بر او عرضه شود سپس بآنمقدار از حروف معجم که نتواند بیان کند دیه داده شود، و بتحقیق حدیث نمود مرا پدرم از جدّش از امیر المؤمنین علیه السّلام درباره حروف الف باء که الف اشاره بآلاء و نعم الهى و باء اشاره ببهجت و حسن خدا و تاء بتمام و کامل شدن امر الهى بوسیله قائم آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و ثاء ثواب دادن خدا بهشت را بمؤمنان براى کارهاى شایسته ایشان و جیم بجمال خدا و حاء بحلم و بردبارى خدا نسبت بگناه کاران و خاء بپنهان شدن و از بین رفتن ذکر و آوازه اهل معاصى نزد خداى عزّ و جل و اشاره بخبیر بودن خداست و دال اشاره بدین خداست آن دینى که براى بندگانش پسندیده و ذال از اسم ذى الجلال و الاکرام و راء از رؤوف و رحیم و زاء اشاره بزله‏هاى روز قیامت است و سین سناء و نور الهى و شین اشاره بمشیّت و اراده مطلقه حق است و اینکه اراده نمیکنند مردم مگر آنچه خدا بخواهد و صاد از اسم صادق الوعد و ضاد اشاره بضلالت و گمراهى کسانى است که مخالفت کنند محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آل او را، و طاء یعنى طوبى للمؤمنین خوشا بحال مؤمنین» و ظاء اشاره بظن و گمان خوب مؤمنین بخدا و ظن بد کافرین باوست و عین از اسم عالم، و غین از اسم غنى است که مطلقا نیاز و حاجت بر او روا نیست، و فاء از اسم فالق الحب و النوى شکافنده دانه و هسته» و اشاره بفوجى از افواج اهل آتش است، و قاف اشاره بقرآن است که بر خداست جمع آن و خواندن آن، و کاف از اسم کافى، و لام اشاره بلغو و بیهوده بودن افتراء و دروغ کافرین بر خداست و میم از اسم ملک روز جزاست روزى که مالکى غیر از او نیست و خداى عزّ و جل میفرماید پادشاهى در این روز براى کیست؟ سپس ارواح پیغمبران و فرستاده‏گان و حجّتهاى خدا میگویند براى خداى یگانه قهّار است پس خداى بزرگ گوید امروز هر کسى جزا داده میشود بآنچه کسب کرده و ستمى در این روز بکسى نمیشود بدرستى که خدا بزودى حساب کننده است، و نون نوال و عطاء بمؤمنین و نکال و عذاب او نسبت‏
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 124
بکافرین است، و واو یعنى ویل و واى بر کسانى که نافرمانى خدا را میکنند از عذاب روز بزرگ، و هاء یعنى پست است نزد خدا کسى که نافرمانى او را نماید، و لام الف اشاره بکلمه اخلاص و بنده از روى اخلاص آن را نمیگوید جز اینکه بهشت براى او واجب میشود، و یاء ید اللّه است که فوق خلایق برزق گشاده شده، منزّه و متعالى است خدا از آنچه مشرکان باو نسبت میدهند تا آخر حدیث) و احادیث دیگرى نزدیک بهمین مفاد نقل کرده‏اند یکى از حضرت کاظم علیه السّلام درباره آمدن یهودى خدمت حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و پرسش از فائده حروف هجاء و جواب دادن امیر المؤمنین علیه السّلام بامر آن حضرت، و دیگر از حضرت باقر علیه السّلام راجع بتفسیر نمودن حضرت عیسى حروف ابجد را براى معلّم و دیگر از اصبغ بن نباته از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام درباره سؤال نمودن عثمان بن عفان از تفسیر حروف ابجد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و بیان حضرت و این اخبار بانضمام اخبارى که از ائمه اطهار (ع) در تفسیر فواتح سور نقل شده که شاید م از صد حدیث باشد بحسب ظاهر با هم اختلاف دارند و در هر یک از آنها براى حروف الفباء و ابجد معنایى ذکر شده و تحقیق در این مورد بطورى که اختلاف اخبار بکلى مرتفع شود اینست که اخبار مزبور در بیان مصادیق این حروف است نه در بیان اینکه این حروف بحسب وضع براى این معانى وضع شده باشد و میتوان گفت چنانچه معمول در جمیع محاورات اهل لغات است دو نفر که با هم مکالمه میکنند و میخواهند دیگران ملتفت نشوند برمز تکلم نموده و در سخن بحروف اول کلمات اکتفاء نموده که تنها مخاطب بقرائن حالیه و مقالیه و مناسبات مقصود متکلم را میفهمد و بسا هزار کلمه است که حرف اولش مثلا یکى از حروف الفباء است ولى هر موقع یکى از آنها را اراده کرده مثلا گاهى از حرف خ خربوزه و گاهى خر و گاهى خرگوش اراده میکند و هکذا نسبت بجمیع حروف.
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 125
بنا بر این ممکن است درباره حروف مقطعه قرآن همین مقصود منظور باشد و رمزى بین خدا و رسول اوست که جز پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و راسخین در علم نمیدانند و ما درباره آنها سخنى نمیتوانیم بگوئیم حتّى اگر خبر معتبرى در این مورد بیابیم چون مفید یقین نیست و ادلّه حجیّت اخبارهم شمولش در این گونه موارد که مربوط باحکام نیست معلوم نمیباشد نمیتوان بآن اتکاء نمود و هر چه هر که بگوید تفسیر برأى خواهد بود و ان اصاب اخطأ» ذلِکَ الْکِتابُ» ذلک از اسماء اشاره مفرد مذکر است و اسم اشاره ذا و کاف براى خطاب و لام براى تأکید است و این اسم اشاره براى بعید است چنانچه ذاک براى متوسط و هذا براى اشاره بقریب میباشد و در قرآن مجید هم اسم اشاره بعید بر قرآن اطلاق شده مانند همین آیه و هم اسم اشاره قریب مانند هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ 1» و شاید از جهت علوّ مقام و عظمت شأن و رفعت درجه قرآن باشاره بعید از آن تعبیر فرموده و بواسطه وصول و نزول بفهم مسلمانان باشاره قریب، اشاره نموده است و چنانچه خداوند هم بعید است و هم قریب، و هم عالى و هم دانى کلام او نیز چنین است و در محل اعراب ذلک در مجمع البیان اقوالى نقل نموده مانند اینکه ذلک خبر مبتداى محذوف باشد یعنى الکتاب الّذى وعدناک ذلک الکتاب» و یا خبر الم باشد، و یا مبتداء و خبرش الکتاب و یا لا ریب فیه و یا هدى للمتقین باشد و غیر اینها از اقوال دیگر، و اظهر از همه آنها اینست که ذلک مبتداء و خبرش لا رَیْبَ فِیهِ» و هدى للمتقین خبر بعد از خبر باشد مانند الرمان حلو حامض» الف و لام الکتاب» براى عهد است یعنى کتاب معهود و کتاب در اصل مصدر بمعنى کتابت و نوشتن است و بمعنى مکتوب هم استعمال میشود مانند حساب بمعنى‏
__________________________________________________
 (1)- سوره جاثیه آیه 12
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 126
محسوب، و اطلاق کتاب بر قرآن، شاید بواسطه این باشد که بقلم قدرت حق در لوح محفوظ منقوش گردیده و یا بدست ملائکه نوشته شده بایدى کِرامٍ بَرَرَةٍ، 1» و یا بدست مسلمین مجموع بین الدفتین گردیده و خداوند را دو کتاب است، کتاب تکوینى و کتاب تدوینى، کتاب تدوینى عبارت از قرآن و کتب آسمانى دیگر است که بر پیغمبران نازل میشد و کتاب تکوینى بر دو قسم است:
کتاب تکوینى انفسى که عبارت از انسان است چنانچه منسوب بحضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است که فرمود
         دوائک فیک و ما تشعر             و دائک منک و ما تبصر


         أ تزعم انّک جرم صغیر             و فیک انطوى العالم الاکبر


         و انت الکتاب المبین الّذى             باحرفه یظهر المضمر 2»


 (دواى تو در تو است و نمیدانى و درد تو از تو است و نمى‏بینى، آیا گمان میکنى تو جسم کوچکى هستى و حال آنکه در تو عالم بزرگ پیچیده شده است، و تو آن کتاب آشکارایى هستى که بواسطه احرف آن پنهان هویدا میگردد) و از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده 3» که فرمود
 الصورة الانسانیة هى اکبر حجة حجج» اللَّه على خلقه و هى الکتاب الّذى کتبه بیده»
 (صورت انسانى بزرگترین حجّتى است که خدا براى خلق قرار داده و آن کتابى است که بدست قدرت خود نگاشته است) و کتاب تکوینى آفاقى که عبارت از همه عالم است که آیات حق تبارک و تعالى در آن نگاشته است سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ 4»
__________________________________________________
 (1)- سوره عبس آیه 51
 (2)- دیوان منسوب بحضرت‏
 (3)- جامع السعادات‏
 (4)- سوره بقره آیه 53
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 127
و ظاهر اینست که اطلاق کتاب بر انسان که عالم صغیر است و بر عالم کبیر بواسطه مشابهت و نوعى از عنایت و مجاز است چنانچه کلمه بر موجودات تکوینى اطلاق میگردد، درباره عیسى علیه السّلام میفرماید وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ 1» و ائمه هدى میفرمایند نحن الکلمات التامات 2» و گرنه کلمه و کلام از مقوله لفظ و کتاب از قبیل نگارش و تدوین است لا رَیْبَ فِیهِ» ریب بمعنى شک است ولى در جایى که محل شکّ نیست و نباید کسى شک نماید و ظاهر اینست که گمان بد را ریب گویند لذا بر تهمت اطلاق ریبه میشود و شخص متهم را مریب گویند و در حدیث است‏
 لا نقبل شهادة المریب»
اى المتهم بالسوء و نیز در حدیث است‏
 خذوا على ید المریب»
و مراد اینست که گمان بد در قرآن جاى ندارد مثل اینکه گمان رود از جانب خدا نباشد یا جامع سعادت دنیا و آخرت بشر نباشد یا کلمه بر خلاف حق و خطا داشته باشد یا سایر عیوب و نواقصى که در کتب دیگر است در او باشد اگر گفته شود کلمه لا براى نفى جنس است و دلالت دارد بر اینکه درباره قرآن شکّى وجود ندارد، در صورتى که کفّار و مشرکین و بعض فرق دیگر درباره قرآن شک دارند؟
گوئیم اوّلا آیه در مقام این نیست که بگوید شک و ریب از جانب احدى راجع بقرآن واقع نشده بلکه دلالت دارد بر اینکه در قرآن جاى شک نیست و اگر کسى شک نماید بیجا و بیمورد است، و میتوان گفت شکّى که از کفار و مشرکین و یهود و نصارى درباره قرآن واقع شده بحسب واقع شکّ نیست بلکه در موارد بسیار عناد و عصبیت و جحود و گاهى تقصیر در مقدّمات و یا قصور است و بعضى گفته‏اند آیه در مقام نهى است مانند فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ 3»
__________________________________________________
 (1)- سوره نساء آیه 169
 (2)- سوره بقره آیه 193
 (3)- در بعض خطب‏
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 128
 هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» هر گاه گفته شود با اینکه قرآن هادى و راهنماى همه مردم است چنانچه در همین سوره میفرماید شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ 1» چرا در این آیه هدایت قرآن را بپرهیزکاران اختصاص داده؟
گوئیم مراتب هدایت مختلف است و هدایت تامّه که نائل شدن بمقصود باشد مخصوص متقین است و توضیح اینکه افراد انسان بر چهار دسته‏اند دسته اوّل کسانى که نه ایمان دارند و نه تقوى، قرآن آنان را بایمان و تقوى راهنمایى میکند و اگر مهتدى شدند جزو متّقین میشوند و گرنه حجّت بر آنها تمام میگردد دسته دوم کسانى که ایمان ندارند ولى در رفتار و کردارشان درست و نسبت بمذهب خود عاملند و اینان بهدایت نزدیکترند و اگر هدایت قرآن را نپذیرفتند با دسته اول در تمامیت حجت یکسانند دسته سوم مؤمن غیر متقى است که قرآن آنان را بتقوى راهنمایى مینماید و اگر پذیرفتند بهره کامل از هدایت قرآن برده‏اند و اگر با ایمان و آلوده بمعاصى از دنیا بروند امید نجاتى براى آنان هست ولى مسلّما موجب گرفتارى و عقوبت در دنیا و آخرت آنها میگردد دسته چهارم مؤمن متقى که جمیع انحاء سعادت دنیا و آخرت را بدست آورده و بهره کامل از قرآن برده و هدایت کامله مخصوص این دسته است علاوه بر اینکه متقین چون در راه خدا و طریق بنده‏گى حق قدم برمیدارند و دائما از قرآن استفاده میکنند و ازدیاد هدایت مینمایند چنانچه میفرماید وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا 2» و تقوى از وقایت و بمعنى حفظ و منع از ضرر است و تقوى در هر کارى مناسب با خود آنست، مثلا تقواى در تجارت حفظ مال از مصارف بیهوده و معاملات خسران پذیر، و تقواى در زراعت حفظ آن از آفات زراعتى، و تقواى مریض خوددارى نمودن‏
__________________________________________________
 (1)- سوره بقره آیه 1
 (2)- سوره عنکبوت آیه 69
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 129
از چیزهایى است که موجب ازدیاد مرض یا طول آن و یا صعوبت علاج و یا مورث هلاکت شود، و هکذا و تقواى در دین، اجتناب از اموریست که موجب زوال دین یا ضعف دین و سبب عقوبت و عذاب دنیا و آخرت انسان و یا محروم شدن از فیوضات و درجات آخرتى گردد و آن داراى درجات و مراتبى است:
مرتبه اول اجتناب از عقائد باطله کفر، شرک، عناد، نفاق و انکار ضرورى دین و مذهب است که هر کدام از اینها موجب خلود در آتش و زوال قابلیت از شمول رحمت و مغفرت و شفاعت میگردد و اکثر مردم دنیا از همین مرتبه اول تقوى خالى و عارى هستند زیرا بنصّ قرآن غیر دین اسلام دینى مورد قبول خداوند تبارک و تعالى نیست وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ 1» و بنصّ خبر متواتر و قطعى که از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت شده فرقه ناجیه از فرق اسلام پیروان اهل بیت عصمت و عترت آن حضرت یعنى شیعه اثنا عشریه میباشند و در میان اینها نیز بعضى عقائد باطله از قبیل شیخى‏گرى و صوفیگرى و امثال اینها پیدا میشود و آنهایى که از این آلودگیها برکنارند بسا منکر بعضى از ضروریات مانند نماز و روزه و خمس و زکاة و حج و حرمت ربا و حرمت برخى از معاملات و نظیر اینها میگردند و بالجمله افراد مؤمن کم پیدا میشوند مرتبه دوم: اجتناب از گناه‏هایى که بنصّ اخبار، مرتکب آنها بى‏ایمان از دنیا مى‏رود مانند ترک نماز و تضییع و استخفاف بآن و ترک زکاة و ترک حج و ترک امر بمعروف و نهى از منکر و اعراض از علماء و غیر اینها مرتبه سوم: اجتناب از مطلق معاصى کبیره و اصرار بر صغیره و منافیات مروت است و این مرتبه محقق عدالت شرعى است و ارتکاب اینها موجب فسق و نقض عدالت و استحقاق عذاب و عقوبت میگردد مرتبه چهارم: اجتناب از معاصى صغیره‏
__________________________________________________
 (1)- سوره آل عمران آیه 79
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 130
مرتبه پنجم: تخلیه نفس از اخلاق و ملکات رذیله مرتبه ششم: اجتناب از مشتبهات که مرتبه ورع و پارسایى است مرتبه هفتم: احتراز از مکروهات مرتبه هشتم: دورى نمودن از مباحاتى که انسان را از عبادت و بندگى بخود مشغول دارد مرتبه نهم: اجتناب از ترک اولى مرتبه دهم: دورى جستن از توجه بغیر خدا و هر کدام از این مراتب هم داراى درجات و مراتب غیر محصوره است و بعضى از این مراتب تالى تلو عصمت و بعضى از آنها مخصوص بمعصومین از انبیاء و اوصیاء است و مراتب اعلاى آن از خصائص خاندان نبوّت و اهل بیت رسالت است و متّقین در آیه شریفه شامل جمیع مراتب تقوى میشود زیرا بر واجد هر مرتبه صدق متّقى میکند و جمع محلّى بالف و لام افاده عموم میکند بلکه براى عموم وضع شده، منتهى الامر اینکه هر کدام بقدر استطاعت و قابلیت خود از هدایت قرآن بهره‏بردارى میکنند و نظیر این مطلب را در آیه شریفه إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ 1» گفته‏ایم که تقوى در این آیه نیز جمیع مراتب آن را شامل است و کسى که داراى مرتبه اول از تقوى باشد و عمل عبادى انجام دهد که روى موازین شرعى صحیح باشد درجه از قبول را دارد ولى غیر مؤمن عملش فاسد و عاطل و باطل و مردود است وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً 2» (پس مى‏آییم بر سر آنچه عمل کرده‏اند از عمل پس آن را تباه و پراکنده میکنیم) و اینکه در عروة الوثقى اجتناب از کلیه معاصى را از شرایط قبول شمرده مراد بعض مراتب قبول است نه مطلق قبول زیرا وقتى عمل، صحیح و مطابق دستور واقع شد بهمان اندازه مقبول خواهد بود و باین بیان (داراى مراتب بودن تقوى) جمع بین آیات و اخبارى که در باب‏
__________________________________________________
 (1)- سوره مائده آیه 30
 (2)- سوره فرقان آیه 25
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 131
تقوى و متقین وارد شده آسان میشود براى اینکه هر کدام از آنها اشاره ببعضى از مراتب تقوى است چنانچه در بسیارى از اخبار متقین بشیعیان آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم تفسیر شده مثل خبرى که صدوق علیه الرحمة از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده‏
 انّه قال فى الایة بیان لشیعتنا»
 (حضرت صادق علیه السّلام فرمود در آیه شریفه هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» یعنى قرآن بیان است براى شیعیان ما» و همچنین بسند خود از یحیى بن ابو القاسم روایت کرده که گفت از حضرت صادق علیه السّلام از قول خداوند الم الى آخر الایة» سؤال کردم فرمود
 المتقون شیعة على، الحدیث»
 (پرهیزکاران شیعیان على علیه السّلام‏اند) و همچنین از تفسیر عیاشى از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود
 المتقون شیعتنا»
 (پرهیزکاران شیعیان مایند) و در مجمع البیان از حضرت رسول روایت کرده که فرمود
 جماع التقوى فى قوله تعالى انّ اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى الایة»
 (همه پرهیز- کارى و تقوى امورى است که در این آیه خداوند ذکر فرموده بدرستى که خداوند امر میکند بعدل و نیکوکارى و دادن حقوق خویشاوندان و نهى میکند از کارهاى ناهنجار و زشت و ستم، پند میدهد شما را شاید متذکر شوید) و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود
 انّما سمّى المتقون لترکهم ما لا بأس به حذرا للوقوع فیما به بأس»
 (همانا پرهیزکاران را باین نام نامیدند براى اینکه ترک میکنند آنچه را که باکى بر آن نیست، مبادا واقع شوند در امورى که باید از آن باک داشت) و از حضرت عسکرى علیه السّلام روایت شده که فرمود
 هدى بیان و شفاء للمتقین من شیعة محمّد و على علیهما السلام انّهم اتقوا انواع الکفر فترکوها و اتقوا الذنوب الموبقات فرفضوها و اتقوا اظهار اسرار رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و اسرار از کیاء عباده‏
                        اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 132
الاوصیاء بعد محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فکتموها و اتقوا ستر العلوم عن اهلها المستحقین لها و فیهم نشروها»
 (قرآن هدایت و بیان و شفاء است براى پرهیزکاران از شیعیان محمّد و على بر آنها و بر آل آنها درود باد» براى اینکه اینان از انواع کفر اجتناب ورزیده و آنها را ترک نمودند و از گناهان هلاک کننده احتراز کرده و آنها را بجا- نیاوردند، و از فاش کردن رازهاى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و پاکان بنده‏گان خدا که اوصیاء بعد از پیغمبرند صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خوددارى کرده و آنها را کتمان نمودند، و از پنهان نمودن علوم نسبت باهل آن علوم و مستحقین آن اجتناب نموده و در میان آنها منتشر ساختند) و در مجمع البیان گفته‏
 قال بعضهم التقوى ان لا یریک اللَّه حیث نهاک و و لا یفقدک حیث امرک»
 (تقوى اینست که آنجا که خدا ترا نهى کرده نه‏بیند ترا و آنجا که ترا امر کرده بیابد ترا) و در سفینه همین مضمون را از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده‏

أنبیاء - تفاوت مقام انبیاء با یکدیگر

خاتم الانبیاء - مباحث مرتبط با لقب خاتم الانبیاء برای پیامبر اکرم

مطالب مرتبط با «اسلام» و «ایمان»

اللَّه ,علیه ,قرآن ,براى ,اشاره ,آیه ,است و ,است که ,علیه السّلام ,علیه و ,و آله ,علیه السّلام روایت ,علیه السّلام درباره

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلینیک کاشت مو طبیعی و کاشت ابرو و کاشت ریش عاقد شرعی در مشهد عقدنامه( صیغه نامه) دانلود آهنگ جدید وایز لند نقره جان گردنبند اپلیکیشن بدنسازمن reall.blog.ir کلیپ مذهبی FPGA & MicroProcessor گلدونه